پیرمحمدملازهی کارشناس مسائل شبه قاره، در گفتگوی آفتاب یزد:
دولت ترامپ که روی کار آمد، ترکیبی از اقدامات تجاری، استراتژیک و دیپلماتیک را علیه شرکای تجاری خود برای اطمینان از صادرات بهتر کالا و خدمات به این کشورها را به کار گرفته و اما در عین حال خود آمریکا به دنبال کاهش واردات خود بوده و همچنان نیز هست.
مجموعهای از این سیاست ها، روابط آمریکا با کشورهایی همچون هند و چین، اتحادیه اروپا و کانادا را دگرگون کرده و تعریف تازهای به آن داد تاجایی که همه این کشورها مجبور شدند در روابط معمول خود با آمریکا بازنگری کنند. هند نیز در این زمینه مستثنی نبود و مذاکرات 2+2 با آمریکا علاوه بر تمرکز مستقیم بر مسائل دفاعی و راهبردی نمیتواند منافع تجاری را نادیده بگیرد.
در همان زمان یعنی بین سالهای 96 تا 98 چند مسئله در روابط هند و ایالات متحده امریکا به چالشهایی مهم تبدیل شد:
** اول، خروج آمریکا از برجام و مسئله ی خرید نفت توسط هند از ایران
** دومین مسئله قانون کاتسا؛ دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا قانونی به نام «مبارزه با مخالفان آمریکا از طریق تحریم» یا «کاتسا» امضا کرد که بر اساس آن روسیه، ایران و کره شمالی شامل تحریمهای آمریکا شدند. بند 231 قانون کاتسا کشورهای دوم که دارای قراردادهای مهم با بخشهای دفاعی و امنیت روسی دارند را واجد شرایط برای تحریم شدن از سوی آمریکا میکرد. هند که دارای روابط گسترده نظامی با روسیه بود و اکثر تجهیزات نظامی خود را از این کشور خریداری میکند تحت تاثیر این قانون قرار گرفت تا جایی که «راندال شریور» مشاور وزیر دفاع آمریکا در امور امنیتی آسیا و اقیانوسیه اعلام میکند؛ موافقت با معافیت ها، انتظاراتی به وجود آورده است مبنی بر اینکه واشنگتن هند را از هرگونه عواقب این قانون حفظ خواهد کرد اما باید گفت که این ایدهها گمراهکننده هستند چون آمریکا همچنان نگران تصمیم هند برای خرید تجهیزات جدید نظامی از روسیه است و این گفته ناظر بر این امر بود که هند در آن زمان قصد داشت تا سامانه موشکی اس 400 را برای نیروی هوایی خود از روسیه خریداری کند اما یک مقام ارشد کنگره آمریکا اعلام کرد: «این معامله قابلیت همکاری میان نیروهای هندی و آمریکایی را با مشکل روبه رو خواهد کرد.»
تحلیلگران اصرار دارند که نگرانیهای هند در این خصوص باید مورد توجه قرار گیرد.
** مسئله سوم که نارضایتی زیادی در دهلی نو ایجاده کرد، تعرفههای گمرکی آمریکا برای واردات فولاد و آلومینیوم از کشورهایی مانند هند بود. کشمکشها در آن زمان بالاگرفت تا جایی که چندینبار نشست 2+2 با تعویق و در نهایت انجام نشدن رو در رو شد و اما دو سال بعد دوباره این مسئله به صدر اخبار شبه قاره آمده است که ابعاد آن را در گفت و شنودی کوتاه با دکتر پیرمحمدملازهی بررسی کردیم. پرسش اصلی این بود:
«نشست دو به اضافه دو به کجا خواهد انجامید؟»
باید واقعیات را دید. در مسئله چابهار این هندیها بودند که آمریکاییها را قانع کردند که این منطقه از تحریمها مستثنی شود. زیرا چابهار برای هندیها سبب دسترسی به افغانستان و آسیای مرکزی میشود. این مسئله هم در رقابت با پاکستان مطرح است و هم اینکه خود آمریکاییها سر مسئله اینکه چین از طریق جاده کمربند که سرمایهگذاری کلانی کرده است و به نوعی سبب ایجاد فاصله بین پاکستان و آمریکا شده است و هم چین بر اساس صحبتهایی که در ایران مبنی بر اجرای قرارداد 25 ساله شده است به خصوص در مناطقی مثل جاسک، دهشک و کلا صنایع نفتی هم در تولید و اکتشاف در سطوح بالا دست و هم سطوح پایینی آن.
هندیها تلاش میکنند عامل آمریکا در منطقه نباشند!
بنابراین هندیها درست متوجه ماجرا شدند اما مشکلی که بین هند و آمریکا وجود دارد این است که آمریکاییها معمولا وقتی در جایی ورود پیدا میکنند انتظارشان یک نوع وابستگی صد در صد است. در حالی که هندیها این سیاست را ندارند. هندیها نمیخواهند به عنوان عامل آمریکا در منطقه حرکت کنند. به عنوان متحد آمریکا مد نظرشان است. سیاست خارجی هند یک سیاست ایجاد توازن در مناسبات هم بینالمللی و هم منطقهای است. به همین دلیل است که ما شاهدیم هم با ایران رابطه دارند و هم با عربستان سعودی کار میکنند. در حالی که ایران و عربستان با هم رقابت دارند. در سطح بینالمللی هم به همین صورت هم با آمریکاییها و هم با روسها مراوده دارند. در واقع سیاست استراتژیک شان را بر اساس منافع ملی خود تعریف میکنند. اینکه آمریکا توقع داشته باشد هند به عنوان عامل آمریکا عمل کند به نظر بنده این امر میسر نخواهد شد به همین علت مذاکرات دو به دو تاکنون به نتیجه نرسیده است.
آمریکا غفلت کند، چین منطقه را خواهد بلعید!
اما اتفاق دیگری در حال وقوع است که مهمتر از این مسائل است این است که اگر چین بتواند با ایران به یک جمعبندی برسد پاکستان را هم که به دلیل جاده کمربند در کمپ خود دارد و هم چنین رقابتهایی که بین روسیه با اروپا و آمریکا در حال تشدید است روسها را به چین نزدیک میکند در آن صورت یک ائتلاف به نظر بنده علیه آمریکا در منطقه شکل میگیرد. به همین دلیل است که آمریکاییها قصد دارند که از منطقه عربی مدیترانه اسرائیل، عربستان و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس و مجموعه خاورمیانه را به اقیانوس هند و هندوستان پیوند دهند. بعد همین ائتلاف را به ورای تنگه مالاکا کشیده تا با شرق آسیا پیوند خورد. شرق آسیا شامل ژاپن، کره جنوبی،تایوان، زلاند نو و استرالیا است که اگر بتوانند این ائتلاف را راه بیاندازند کاملا علیه چین خواهد بود و چین را در محاصره آمریکاییها قرار خواهد داد. به نظر، اینجا هندیها در حال کنار آمدن با آمریکاییها هستند یعنی اختلافات ارضی که بین هند و چین وجود دارد عامل مهمی است که در این ائتلاف گستردهای که مد نظر آمریکا است شرکت کند. در مقابل این ائتلاف هم چینیها در صدد ائتلاف با روسیه، ایران و پاکستان و کشورهای آسیای مرکزی هستند تا آمریکا نتواند چین را مهار و محاصره کند. این واقعیت است که هند را در کنار آمریکا قرار میدهد و اگر تاکنون مذاکرات دو به اضافه دو به نتیجه نرسیده نمیتوان گفت که در آینده هم نخواهد رسید. سفر اخیر که مد نظر آمریکاییها است به نظر متفاوت از سفرهای گذشته است. آمریکاییها ملاحظات هند را میدانند و متوجه شدهاند که با هند نمیتوان به صورت یک کشور کوچک جهان سومی برخورد کرد بلکه به عنوان یک شریک باید ببینند. اگر این پذیرش در آمریکا به وجود آید برداشت بنده این است که هندیها کاملا با آمریکاییها هماهنگ خواهند شد.
آیا ایران نگاه یک سویه به شرق یا غرب را ادامه خواهد داد؟!
اگر واقع بینانه به موضوع نگاه کنیم ایران بین دو نگاه، نگاه به غرب و نگاه به شرق هنوز نتوانسته است به طور کامل تکلیف خود را مشخص کند. به این معنا که تا به امروز هر زمان غربیها روی خوش به ایران نشان دادند نگاه به شرق تضعیف شده است و هر زمان که غربیها نگاه منفی به ایران نشان دادند نگاه به شرق پررنگ شد. بنابراین هنوز تکلیف ایران مشخص نیست. این مسئله را چین و روسیه میدانند که ایران هنوز نتوانسته یک جهت باشد و یک تصمیم قطعی بگیرد که اگر قرار است دو ائتلاف در این منطقه شکل بگیرد یعنی ائتلاف آمریکایی و ائتلاف شرقی چینی روسی ایران آیا واقعا صد در صد این ریسک را میپذیرد که در آن ائتلاف بگنجد یا نه. به همین دلیل است که به نظر من این ایران است که به چین پیشنهاد میدهد که قرارداد 25 ساله استراتژیک با هم ببندند و چینیها احتیاط میکنند چون هنوز ساختار قدرت را در ایران، یک ساختار کاملا منسجمی که یک تصمیم قطعی بگیرد نمیبینند. بر این اساس است که ملاحظه میکنند که آیا ایران میتواند یک متحد استراتژیک باشد؟ به همین دلیل است که چینیها مطرح میکنند که ما حاضر هستیم در صنایع نفت و گاز سرمایهگذاری کنیم سیصد چهارصد میلیارد دلار را هزینه کنیم اما ایران باید تکلیفش روشن باشد که شرقی است نه غربی.
در این فضا باید جایگاه ایران را تعریف کرد که آیا واقعا این ظرفیت در نظام اسلامی وجود دارد که به طرف شرق رود و متحد با شرق باشد یا خیر همچنان در نوسان باقی میماند.
دوگانه ی یا شرق یا غرب، دوگانهای بلند مدت و آسیب زننده است
دوگانه ی یا شرق یا غرب، دوگانهای بلند مدت و آسیب زننده است این یک مناقشه بلند مدت داخلی است. یک جناح قدرت به دنبال این است که فکر میکند تضادش را با غرب تشدید کند و به سمت چین برود که پاسخ نمیدهد. اتفاقا سیاستی که هند دارد اگر ما آن را دقیقتر بررسی کنیم هم میتوانیم با شرق رابطه مان را متعادل نگه داریم و هم با غرب. مشکل ایران اکنون این است که نتوانسته با غرب یعنی اروپا و آمریکا ارتباطات معقول برقرار کند و جامعه ما اکنون این ظرفیت را ندارد که کاملا شرقی فکر کند. در واقع تناقض و تضادی بین بخشی از حاکمیت که نگاه به شرقاش پررنگ است و بدنه جامعه که به غرب فکر میکند وجود دارد. به لحاظ تاریخی تجربیاتی هم که از شرق دارد تجربیات خیلی مثبتی نیست. به نظر میآید این تناقض در نهایت کار دست ما خواهد داد. در زمان دکتر مصدق ایران نگاهش از غرب به دلیل تضادی که به علت نفت با انگلیس پیدا کرد با تلاشی که کرد تا از آمریکاییها کمک بگیرد و موفق نشد نگاه به شرق و آن زمان اتحاد جماهیر شوروی دوخته شد و نتیجه آن کودتای 28مرداد بود. البته شرایط اکنون با آن دوران یکسان نیست ولی این گونه هم نیست که غربیها هیچ گونه اهرمی برای تغییر در ایران نداشته باشند. حاکمیت ایران باید متوجه این مسئله باشد که به لحاظ تاریخی وقتی صد در صد به طرف شرق رود غربیها ممکن است که از خود واکنش نشان دهند و معادله را به هم زنند. آنهایی که معتقدند ما باید خط سوم را برویم حق با آنها است. آینده ثابت میکند که حق با کیست اما نگاه یک جهتی نه به شرق نه به غرب با منافع ملی ایران هم خوانی ندارد و پاسخ مناسب را نمیدهد.