هفت منطقه آزاد اعم از تجاری، صادراتی، ویژه اقتصادی و صنعتی اهداف قابل قبولی را در کارویژه خود تعریف کردهاند. مهمترین آنها، تسهیل در توسعه و عمران، صادرات و سرمایهگذاری خارجی، مبادلات تجاری و اصولا تجارت است. این در حالی است که به رغم تعاریف مشروعیتبخش در ایجاد مناطق آزاد، هنوز اجماع فراگیر میان برنامهریزان، تصمیمسازان، مسئولان اجرایی و حتی رسانهها در اینباره شکل نگرفته است. از این رو، مناطق آزاد همچنان در حاشیه اقتصاد کشور باقی مانده و ظرفیت نهان و فعال آنها یا کمتر دیده شده و یا به ناحق مورد نقد قرار دارد.
اصلیترین نقد به مناطق آزاد، فاصله آنها با اقتصاد سرزمین اصلی و در این حال ایراد مبادی کمتر کنترل شده بابت واردات است که به زعم منتقدان، سبب آسیب وارد شدن به بدنه تولیدی کشور میشود. علاوه بر این، گفته شده که امروزه مناطق آزاد کارویژه خود را در جامعه جهانی از دست داده و ضمن کهنه بودن ایده آن؛ کارکرد اینگونه مناطق برای کشورهای دارای اقتصاد بحرانزده مناسب است و جز این، میتواند رقیب غیرضرور برای پیکره تولید و تجارت سرزمین اصلی باشد.
مصداق مدعای بالا اتهامی است که منتقدان در سالهای اخیر درباره واردات از مبادی مناطق آزاد اعلام کردهاند، در حالی که سهم واردات مناطق آزاد از مجموع نزدیک به 46میلیارد دلار واردات سالانه کشور در سالهای اخیر، تنها 3میلیارد دلار بوده است. به اذعان مسئولان، این میزان نیز براساس سفارش سرزمین اصلی بوده است. مهمتر اینکه مبادی ورودی و خروجی از مناطق آزاد زیر نظارت مستقیم گمرک و نیروی انتظامی است. به عبارت دیگر نظارت یاد شده اگرچه گاه با مشکلاتی در امر تسهیل امور همراه است، ولی امکانی است که مناطق آزاد میتوانند با استناد به این امر، اتهامها و نقدها در این باره را به طور مستند پاسخ دهند.
تنگ شدن حلقه تحریمهای اقتصادی و تحمیل دوباره شرایط ویژه به اقتصاد کشور، ممکن است تعدیلهایی را در نگاه منتقدان و یا به عبارت بهتر مخالفان به مناطق آزاد ایجاد کرده و در این حال نگاه فعالان اقتصادی نیز به این مناطق بیش از گذشته جلب شود. اما چرا این مناطق با ظرفیتهای کارکردی خود، همچنان در حاشیه مباحث اقتصادی قرار دارد؟ ایراد از کیفیت و کمیت کارکرد مناطق یاد شده است؟ یا باید دلایل دیگری را برشمرد؟
نویسنده این سطور در دو سال گذشته فرصت آن را یافته است که به عنوان فعال رسانهای و از منظر «ناظر بیطرف» حداقل به شش منطقه از هفت منطقه آزاد تجاری سفر کرده و فرصت کارکرد و جایگاه اقتصادی-صنعتی و تجاری این مناطق را در پیکره اقتصاد کشور بررسی کند. در این سفرها به مدد مدیران و نیروهای روابط عمومی مناطق آزاد، امکانی فراهم شد تا به شکل مویرگی همه بخشهای فعال در مناطق مورد بازدید قرار گرفته و نه تنها با مدیران ارشد، بلکه با فعالان در بدنه اجرایی نیز گفتوگو شود. نکته مهم در این بازدیدها، حفظ چارچوبهای انتقادی در کارکرد رسانهای بود.
بیاغراق آنچه در هر یک از مناطق دیده و تجربه شد، برخورداری این مناطق از پیکره یکسان و همگون در اقتصاد کشور بود. اگر دایره انصاف را رعایت کنیم، باید بپذیریم که تا همینجا نیز مناطق آزاد نقش تعریف شده خود را به خوبی ایفا کرده و با وجود مشکلات پیدا و پنهان، همچنان پیشرفت به جلو دارند. با اینحال پرسش بالا همچنان به قوت خود باقی است؛ اینکه چرا مناطق آزاد در حاشیه مباحث اقتصادی توقف کردهاند؟! اصلیترین دلیل را باید در نوع و نحوه تعامل مناطق آزاد با بدنه اقتصادی و در این حال افکار عمومی جستجو کرد. عامل دیگر، محدود بودن گستره نفوذ کارکردی این مناطق در جغرافیای خود از حیث تبلیغی است.
راقم این سطور در سفرهای خود به روشنی دریافته است که مهمترین ویژگی ساختار سازمانی-تشکیلاتی مناطق آزاد، برخورداری از نیروهای زبده، کارشناس و دارای انگیزه بالا در این حوزه است. اما مهجوریت آنان به شیوه تعاملاتی مربوط است که سبب شده حتی رسانههای کثیرالانتشار نیز تنها هنگامی به یاد آورند که مناطق آزاد حضور دارند که مناسبتی رخ داده باشد.
مدیران روابط عمومی مناطق آزاد که به جرأت میتوان آنان را در شمار نیروهای کارآمد به شمار آورد، در انجام چند مهم کوتاهی کردهاند:
نخست؛ حضور دائم در عرصه رسانهای و محدود کردن خود در جغرافیای استانی و منطقهای.
دوم؛ روابط عمومیهای مناطق آزاد کمتر فرصت ایجاد بحثهای ابتکاری را داشته و به طرزی منفعلانه خود را محدود به پاسخ گفتن به منتقدان کردهاند. همین مهم سبب شده تا نزد افکار عمومی و حتی تصمیمسازان اقتصادی، مناطق آزاد همواره در جایگاه متهم قرار داشته و تصویری ملکوک (اگرچه به ناحق) از ایشان در اذهان نقش ببندد.
برای مثال، بخش زیادی از حضور رئیسان مناطق آزاد در رسانههای کشور صرف پاسخ به انتقادها و روشنگری افکار عمومی بوده است. جالبتر اینکه منتقدان معمولا از ادبیات عامهپسند بهره برده و پاسخگویان دارای ادبیاتی تخصصی و کمتر آشنا با افکار عمومی بودهاند. بدیهی است مدیران روابط عمومی در اصلاح این وضع نقش ویژهای خواهند داشت.
حفظ موقعیت مناطق آزاد و توسعه آن به طور ویژه به فرصتهایی بستگی دارد که از درون آن موقعیتهای پیش برنده فراهم میشود. این فرصتها را مدیران روابط عمومیهای مناطق آزاد حتی بیش از رئیسان آنها میتوانند ایجاد کنند. مهمترین رسالت مدیران روابط عمومیهای مناطق آزاد، ایجاد و هدایت مباحثی است که قادر باشد سازمانهای متبوع خود را به دغدغه ذهنی نخبگان و به تبع آن، افکار عمومی تبدیل کند. برای این منظور لازم است مدیران روابط عمومی بیش از آنچه اکنون هست، خود را مجهز به دانش ارتباطات کرده و الگوهای گذشته و ثابت خود را برای حضور فعال در افکار عمومی مورد بازخوانی قرار دهند. انفعال و مهجوریت بیشترین آسیب را به جایگاه، کارویژه و کارکرد مناطق آزاد خواهد زد. اکنون که کشور در تنگنای تحریمها جان سختی میکند، مناطق آزاد بیش از هر زمان مورد توجه عنایت خواهد بود. مدیران روابط عمومیها فرصت را از دست ندهند.
** جلال خوشچهره؛ سردبیر استانهای روزنامه همشهری